تقدیم به امام هشتم امام رضا (ع)
هزاران اهوی صحرا ، رها در خلق و در خویت
کبوتر های ایوانت ،اسیر یک نفس بویت
پریشان در زمین اهو، پریشان تر کبو ترها
مگر افشان کنی در اسمانها، عطر گیسویت
هزاران لشکردل ، در کمند ت صید میگردند
به اهویی که شد ایمن ، به تار حلقه مویت
زباغ بارگاهت تا به جنت راه دوری نیست
مگر جاری بود زمزم، میان باغ مینویت
به دیدارت شتابانند از بس سیل مشتاقان
سر تسلیم می ارند، جمع قبله ها سویت
کریما، اغنیا رفتند سوی کعبه ، ما اینجا
شود ایا نصیب ما ، گلی از شاخه رویت؟
کبود اسمان می ریخت از زهری که دشمن ریخت
اگر اشکی روان میشد از ان چشمان اهویت
رحیمی شعر نا بی گفت در مدحت به امیدی
که شاید ثبت گردد نام او در دفتر کویت
رحمت الله علی رحیمى
کانال ارمغان در واتس اپ:
بدون نظر